امیرعلی خان ماامیرعلی خان ما، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره
امیرمهدی خان ماامیرمهدی خان ما، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

شاهزادهای خونه ما

پایان انتظار ما

    شاهزاده ما ا میرعلی   خان به دنیا اومد                                                                        وای خدای من باورم نمیشه همین دیشب بود که برای پسرم پست گذاشتم و  نوشتم که بیا عشق مامان زود بیا.باورم نمیشه که درست 24 ساعت بعد پسر کوچولوم تو آغوش من خوابش ببره. پسرم تو حرف شنوترین و عاقل ترین پسر دنیای.عزیزم من و پدرت خیلی خیلی خوشحالیم که تو اومدی با اینکه خیلی خیلی زود و غیر منتظره اومدی اما خوش اومدی...
29 خرداد 1393

انتظار و بازهم انتظار

پسرکوچولوی من  این روزها برام روزهای سختیه دلم می خواد زود تموم بشه و شما به دنیا بیای .آخه هم مامانی حسابی سنگین شده و هم هرچی می گذره استرسم بیشتر میشه و خدا نکنه لحظه ای شما آروم و قرار بگیری و اعلام حضور نکنی اونوقت که دلم هزار راه میره . از طرفی هم طاقتم طاق شده و دلم می خواد شما شاهزاده رویاهام رو زود بغل بگیرم, دلم می خواد سرت رو روی سینه ام بزارم و زنش قلبت رو حس کنم و به تمام روزهای گذشته که انتظار اومدنت رو می کشیدم به خندم.                                دلم می خواد ساعت ها باهات حرف بزنم و بازی کنم و صدای قهقهه هات تموم خو...
28 خرداد 1393

پسرک شیطون

پسرم ,نفسم ,عشقم دیشب  حسابی شیطون شده بودی و کلی تو شکم مامانی اینور و ونور می رفتی.تا اینکه موقع خواب احساس کردم سمت چپ شکمم داره سوراخ میشه.وقتی دستم رو گذاشتم و لمس کردم باورم نمیشد که این پای گل پسری که داره از شکم مامانی میاد بیرون .وقتی پدرت فهمید اونهم دستش رو آورد تا پای شما رو لمس کنه که یه لگد جانانه مهمونش کردی.بابایی هم کلی ذوق میکرد که وای من چه پسر قوی دارم, ماشالله چه زوری داره, اما بعدش که دید مامانی داره اذیت میشه شروع کرد با شما صحبت کردن شاید یکم شما هوای مارو داشته باشی. الهی قربونت برم میدونم اون تو جا کمه و شما اذیت میشی ولی خواهش می کنم یکمم به این احشاء داخلی مامان رحم کن باور کن دیشب نزدیک بود ک...
10 خرداد 1393

اولین سوغاتی پسری

سلام گل پسرم به سلامتی آقاجون از نجف برگشتند و ما چند روزی رو با پدرت اونجا بودیم.آقاجون کلی سوغاتی های قشنگ برای ما و نوه ها آورده بودند و البته شما هم اولین سوغاتی تون رو گرفتی.البته سالهای قبل هم که عزیز و آقاجون سفر یا زیارتی می رفتن برای شما با اینکه وجود نداشتی وسایل و لباس می خریند اما این اولین سوغاتی بعد از اینکه ما فهمیدیم باید منتظر آقا امیرعلی باشیم. گل پسرم فقط 7 هفته دیگه مونده تا شما به دنیا بیای و رنگ و بوی زندگی ما رو عوض کنی.من و پدرت دیگه تاب و تحمل نداریم.انشالله به سلامتی به دنیا بیای و این لباس خوشگل رو بپوشی   ...
4 خرداد 1393

عکس شاهزاده من

عسل مامان سلام چند روز پیش با بابایی رفته بودیم سونوگرافی.با اینکه این اولین سونوگرافی شما نبود و من و بابایی قبل از این همه شما رو زیارت کرده بودیم اما بازم کلی ذوق داشتیم ببینیم که وروجک مون در آستانه ورود به هشت ماهگی چه شکلی شده به نظر من که خیلی خیلی شبیه پدرت هستی عزیزم                                         البته بازم مثل دفعه پیش دست مبارک رو از روی صورت تون بر نداشتید و بازم آقای کتر نتونست یه عکس تمام رخ از شما برای ما بگیره با کلی زحمت عکسای بالا رو انداخت ولی خوب عیبی نداره اینم غنیمته       ...
25 ارديبهشت 1393

روز پدر

                                                                سلام عشق مامان   امروز یه روز خیلی خاص,آخه امروز ولادت امام علی(ع) و روز مرد. امام علی امام اول ما شیعه هاست که بهشون ارادت خاصی داریم و اسم شماهم به این دلیل امیرعلی شد که مامانی نظر کردند که اگه نی نی کوچولوش سالم به دنیا بیاد اگه آقا پسری بود اسمش رو علی بزاریم که خیلی جالب که چند نفر از بستگان نزدیک مون هم که مشرف شده بودند نجف تو حرم آقا همین نظر رو کرده بودند.گفتم نجف یاد آقاجون افتادم آخه الان نجف هستن ...
23 ارديبهشت 1393

برای پسرم

پسرک مامان بالاخره موفق شدم عکسای سیسمونیت رو بزارم  اما هنوز عکسای روز جشنت مونده;از مامانی دلگیر نشو این روزا سرم خیلی شلوغه.درس و دانشگاه از یه طرف کارآموزی هام هم از طرف دیگه کل وقتم رو اشغال کرده.اگه دقت کرده باشی تو سیسمونیت وسایل دخترونه هم هست که عزیز جون اونا برای خواهر آیندت گذاشته خلاصه عزیز و آقاجون برات سنگ تموم گذاشتن.دستشون حسابی درد نکنه اگه بدونی تک تک شو با چه ذوقی برات خریدن.اینجا همه منتظر  اومدن شما گل پسری هستن.هر روزی که تو بیمارستان مادری زایمان می کنه و نوزادش رو بغلش میزاریم با وجود اون همه دردی که داره و اون همه سختی که کشیده تا فرزندش به دنیا بیاد اما همین که فرزندش رو دراغوش میگیره انگار همه چیز از یاد...
12 ارديبهشت 1393