انتظار و بازهم انتظار
پسرکوچولوی من
این روزها برام روزهای سختیه دلم می خواد زود تموم بشه و شما به دنیا بیای .آخه هم مامانی حسابی سنگین شده و هم هرچی می گذره استرسم بیشتر میشه و خدا نکنه لحظه ای شما آروم و قرار بگیری و اعلام حضور نکنی اونوقت که دلم هزار راه میره .
از طرفی هم طاقتم طاق شده و دلم می خواد شما شاهزاده رویاهام رو زود بغل بگیرم, دلم می خواد سرت رو روی سینه ام بزارم و زنش قلبت رو حس کنم و به تمام روزهای گذشته که انتظار اومدنت رو می کشیدم به خندم.
دلم می خواد ساعت ها باهات حرف بزنم و بازی کنم و صدای قهقهه هات تموم خونه رو پر کنه و من از شادی تو شاد باشم.
انتظار روزهای رو می کشم که شما آروم و راحت چشمای ناز تو ببندی و مثل فرشته ها بخوابی و من ساعت ها محو اون صورت معصوم و بی آلایشت بشم که آرامش توش موج میزنه و قراره آرامش زندگیم رو چند برابر کنه.
انتظار روزهای رو میکشم که با التماس با یک قاشق غذا دنبالت بدوم و نگران کم شدن وزنت و ضعیف شدنت باشم اونوفت شما لبهای مثل گل روزت رو غنچه کنی که مبادا مامانی یه قاشق غذا بهت بده.
منتظر روزهای داغ تابستونیم که بهونه گرما رو بگیری و نق بزنی اونوقت حسابی باهم آب بازی کنیم و یه دوش حسابی باهم بگیریم تا پسرم حالش جا بیاد و حسابی خنک بشه.
اونوقت وقتی بابایی از سر کار میاد و دلش داره واسه یه دونه پسرش پر میکشه, میاد تا عاشقونه بغلش کنه و ببوستش و تموم خستگیش رو از تنش بیرون کنه عطرتن ثمره زندگیمون که از همه گلهای دنیا پاکتر و قشنگتر تو مشامش بپیچه و مستش کنه.
و فقط من منتظر اومدن یه روزی نیستم روزی گلم تب کنه و مریض شه اونوقت روزی که مامانی از غصه نمی دونه باید چیکار کنه مطمئنن عاجز و در مونده میشه و حاضر مثل همه مامانای دنیا همه زندگیش رو بده که عزیزش دوباره خوب بشه و بخنده.
عشق من بیا زود بیا ,بیا که دیگه مامانی تاب این انتظار رو نداره ,بیا که می خوام محکم بغلت کنم و داد بزن آی دنیا این تموم دارای من و همسرم از این دنیاس.تنها چیزیه که متعلق به خود خودمونه و دلمون نمی خواد با هیچ کس و هیچ چیز تو دنیا عوضش کنیم و حتی دلمون نمی خواد که با ارزش ترین دارای زند گیمون رو با کسی تقسیمش کنیم.
پسرم اینجا همه منتظر اومدنت هستن پس زود بیا زود بیا و بدون که تو ثمره عشق و وجود من و پدرت هستی و ما منتظریم که شما بیای و ما همه عشقمون رو به پات بریزیم.