امیرعلی خان ماامیرعلی خان ما، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره
امیرمهدی خان ماامیرمهدی خان ما، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

شاهزادهای خونه ما

غذا خوردن پسری

93/8/15 گل پسر من شما امروز اولین غذای  زندگیت (غیر شیر از شیر) که سوپ رشته میکس شده بود رو میل کردی.البته یکم زوده چون شما الان فقط پنج ماهه تونه ولی از اون جایی علاقه زیادی به خوردن نشون میدی ما رو تشویق کردی که زودتر از شش ماهگی غذای کمکی بهت بدیم.  93/8/23 گل پسر من امشب شما خیلی فعال شدی و شروع کردی به تلاش برای چرخیدن.که البته بیشترش بی ثمر بود ولی تمامش برای ما شیرین عزیز مادر.  
5 آذر 1393

مشهدی امیرعلی خان

پسر خوشگل من ما واسه داشتن شما خیلی خیلی سختی کشیدم و ماجراها داشتیم و انتظار اومدن شما به کلبه ماخیلی خیلی سخت بود....... آخرین باری که با پدرت رفتیم مشهد من تو حرم امام رضا(ع) نیت کردم که اگه خدا به ما اولادی داد در اولین فرصت بیاریمش پابوس آقا.امروز شما سه ماهتون شد و ما خیلی غیرمنتظره و یهویی درست وقتی که قرار بود شبش بریم عروسی خواهر خاله الهام راهی مشهد شدیم.اصلا انگار یه نفر کارها رو از قبل برای ما برنامه ریزی کرده بود. ما شما رو طبق آیین خانواده یه پدری و البته نذر من و پدرت در مشهد به آرایشگاه بردیم و موهای شما رو با ماشین کوتاه کردیم و به وزنش پول داخل ضریح امام رضا(ع) ریختیم.امیدوارم یک روز شماهم این رسم رو برای فرزندت اجرا کنی...
29 شهريور 1393

ردونه همه

امشب خاله زهرا شما رو پاگشا کرد آخه ما رسم داریم وقتی یه نوزاد تو خانواده به دنیا میاد اولین باری که وارد خونه مون میشه(معمولا فامیلهای درجه یک تا دو) به این مناسبت یه مهمونی کوچیک براش میگیریم و یه کادو بهش میدیم.ولی این پاگشا با بقیه فرق داشت آخه خاله  جون دوتا غاز خوشگل واسه شما خریده بود آخه نذر کرد بود که اگه ان شالله صحیح و سالم به دنیا بیای برات دو تا غاز بکشه به خاطر همین نذرش رو ادا کرد. ...
23 شهريور 1393

اولین سفر شاه پسر ما

پسرکم این اولین مسافرت شماست.ما شب ولادت حضرت معصومه به زیارت حرم شون در قم رفتیم وصبح روز بعد به اتفاق خانواده دایی روح الله رفتیم کاشان.خیلی خیلی خوش گذشت و مامانی کلی عکس و فیلم از شما گرفت. ...
30 مرداد 1393

پسر هنر دوست من

پسر گلم دیروز شکر خدا حلقه ختنه شما افتاد و خیال ما رو راحت کرد. امروز من و شما و بابایی باهم رفتیم بیرون یه چرخی زدیم و بعدش سه تایی باهم رفتیم سینما.این اولین بار شماست که وارد سینما میشی.هرکسی شما رو میدید میگفت الهی چه کوچولوی نانازیی.و در کل طول فیلم همه حواسشون متوجه شما بود وشماهم مثل یه آقا پسر خوب آروم بودی تا ما فیلم رو با خیال راحت ببینیم.والبته یادم رفت بگم که فیلم رد کارپت یا فرش قرمز آقای رضا عطاران رو در سینما دیدیم.این هم عکس شما هنگام تماشای فیلم. ...
8 مرداد 1393

بزرگ مرد کوچک من

این شبهای ماه مبارک رمضان شبهای پربرکت و آرامش بخشیه آرامش بزرگی که انسان از میهمان خدا بودن به دست میاره.این چندشب حسابی منزل بستگان افطاری بودیم و البته شنبه 4/21 که شب ولادت امام حسن (ع) بود هم ما افطاری داشتیم.صبح امروز ساعت 10:30 که چهارشنبه 5/1 و 25 ماه مبارک رمضان هم هست ما شما رو در 34 روزگی در مطب دکتر ختنه کردیم و شما رسما یک مسلمان شدی. بگذریم که من کلی اشک ریختم و از مطب خارج شدم و پدرت با تمام استرس و ناراحتی که داشت بالاسر شما موند و مراقبتون بود ولی خدا رو شکر خیلی درد نکشیدی و اذیت نشدی.  
1 مرداد 1393

عکس آتلیه

پسرم امروز جمعه 93/4/13 و به همراه خاله فریبا شما رو بردیم عکاسی تا اولین عکس آتلیت رو در 16 روزگیت بگیریم. این هم یه عکس دو نفره از شما و  آقا متین پسر خاله فریبا.   ...
13 تير 1393